بازتفسیر الگوهای میراث معماری بومی گیلان

با از بین رفتن هویت در ساخت‌وسازهای نوین و سرعت تغییرات در بافت تاریخی شهرها که میراث و گنجینه فرهنگی هر منطقه محسوب می‌شوند، لزوم بازشناسی الگوهای بومی امری ضروری به شمار می‌آید و با راهکارهای هویت‌ساز، باید از نابودی فرهنگ و فرسودگی بافت اجتماعی جلوگیری کرد.

مهسا دلشاد، عضو هیئت علمی گروه معماری دانشگاه آزاد اسلامی لاهیجان و رئیس مرکز تحقیقات و مطالعات بافت‌های تاریخی در یادداشتی نوشت: از بین رفتن هویت در ساخت‌وسازهای نوین و سرعت تغییرات در بافت تاریخی شهرها که میراث و گنجینه فرهنگی هر منطقه است، لزوم بازشناسی الگوهای بومی را مسجل می‌کند. ظهور طرح‌های معماری معاصر که اغلب از بافت فرهنگی‌تاریخی خود جدا شده‌اند، نگرانی‌هایی را در مورد از دست دادن احتمالی هویت و حس مکان ایجاد کرده و فقدان راهبردهای هویت‌ساز، خطر گسستن تداوم روایت فرهنگی و فرسودگی بافت اجتماعی را در پی خواهد داشت.

الگوشناسی رویکردی است که سعی در شناخت روش‌های کاربردی برای دستیابی به عناصر و قواعد هویت ساز بومی را داراست. در این میان ابنیه بومی، میراثی واجد ارزش برای شناخت، تحلیل و ارائه الگوهایی در راستای بهبود شرایط بهسازی و نوسازی توام با تداوم هویت و پیشگیری از پیدایش بناهای غیر متعارف و ناهمگون در بافت‌های نوین شهرهای ایران است. چرا که تداومِ همگام با تغییر، پیوند بین گذشته با حال را ممکن می‌سازد و خود باعث تعادل‌ بخشی به این تغییر خواهد بود.

معماری بومی نماد سازگاری انسان با محیط پیرامون خود بوده و درک ساختار معماری آنها از طریق شناخت پیوند میان کالبد، زندگی و فرهنگ جاری در آن ممکن است. این میراث معماری با ویژگی‌های متافیزیکی و فیزیکی متمایز خود، مظهر میراث ملموس و ناملموس آن منطقه است و بی‌توجهی به ذات شیوه‌های معماری بومی موجب کاهش کیفیت حضورپذیری در معماری امروز در آن منطقه می‌شود، لذا با بازشناخت ویژگی‌های کالبدی، درک اصول و ارزش‌های پنهان حاکم بر آن، مطالعه چرایی و چگونگی نظام فضایی، به الگوهایی متناسب و پایدار برای معماری امروزی می‌توان دست یافت.

بسیاری از نظریه پردازان حوزه معماری و فرهنگ بر این باورند که کالبد بنا در هر منطقه با شیوه زیست ساکنان بومی آن ارتباط مستقیمی داشته، به همین علت گویای نحوه سکونت آنان و متاثر از فرهنگ و شرایط محیطی بوم خود هستند. براساس منابع مطالعاتی ابعاد معنایی، کالبدی و کارکردی در زمره حوزه‌هایی هستند که به نظر می‌رسد بازشناسی کیفی مکان به واسطه آنها دست یافتنی می شود. در این میان مؤلفه کالبدی با ویژگی‌های تناسباتی و شکلی خود دارای جهت گیری‌های خاصی است که تاثیر عمده‌ای در شکل‌گیری مولفه معنایی و جانمایی کارکردهای شاخص و غیر شاخص دارد. به جز اندام‌های کالبدی که ماهیتی مادی دارند واقعیاتی نیز وجود دارند که در لایه‌های عمیق تری از کالبد باید جستجو شوند.

در یک گونه معماری، در پس اندام‌های کالبدی، نقشه‌های معنایی- کالبدی به‌نام «طرح‌واره» وجود دارد که در شرایط متفاوت قابل تکرار، تعمیم و تغییر شکل دادن هستند. در واقع بعنوان یک واسط، مفاهیم را به زبان معماری ترجمه کرده و معمار با اندام‌ها و اجزای معماری آن را تحقق می‌بخشد.

طرح‌واره‌ها از طریق تجربیات، فرهنگ و تعاملات اجتماعی ما ایجاد می‌شوند. آنها بر نحوه ادراک، پردازش و به خاطر سپردن اطلاعات و همچنین نحوه ساخت هویت تأثیر می‌گذارند. در مجموع به نظر می‌رسد ساختارهای معاصر که به طرح‌واره‌های ابنیه بومی احترام می‌گذارند و از آنها الهام می‌گیرند، می‌توانند به نشانه‌های فرهنگی تبدیل شوند.

از این رو، انسجام اجتماعی، تقویت هویت جامعه و الهام بخشی در معماری معاصر از طریق بررسی ویژگی‌های شهودی بخشی از دستاوردهای تفسیر مجدد طرح‌واره‌ها خواهد بود. بر این اساس شناخت ویژگی‌های معماری از طریق بررسی مولفه‌های کالبدی (توده) و درک ویژگی هایی با حضور (عدم توده) که فضا نام دارد میسر می‌شود. نظام توده- فضا با خلق ساختارهای مختلف زمینه‌ای فراهم می‌کند تا شاخصه‌های مکان یعنی مفاهیم، فعالیت‌ها و ویژگی‌های کالبدی به وحدت رسیده و مکان معماری را شکل دهند.

در این میان گیلان، سرزمینی معتدل و مرطوب در شمال ایران، در طول سالیان متمادی با ویژگی‌های معماری منحصربه‌فرد و متمایز از سایر نقاط ایران، گواهی بر میراث غنی فرهنگی منطقه است. مطالعه در مورد تاریخچه ابنیه بومی در این منطقه می‌تواند بینش‌هایی را در مورد ویژگی‌های دوره زمانی ساخت بنا و بافت فرهنگی- اجتماعی آن زمان ارائه دهد. بررسی نوع سازماندهی و ویژگی‌های کالبدی آن‌ها می‌تواند سرنخ‌هایی در مورد سبک زندگی و موقعیت اجتماعی افرادی که در این ابنیه زیست می‌کردند به دست دهد.

در این راستا، با توجه به محدود بودن پژوهش‌های کاربردی در حوزه بازخوانی الگوهای میراث معماری بومی گیلان، گروهی از معماران گیلانی یک رویداد طراحی پژوهی در راستای کنکاش در الگوهای ساخت ابنیه بومی که براساس محیط‌های پاسخ‌ده به طیف نیازهای انسان در این منطقه شکل گرفته است را  با عنوان «خوانشی معاصر از معماری بومی گیلان(طراحی چایخانه)» برنامه‌ریزی کردند، به گونه‌ای که در دستیابی به راهبردهایی هویت‌ساز در طراحی یک چایخانه در قالب یک بستر اجتماعی برای دوران معاصر راهگشا باشد.

چایخانه‌ها در فرهنگ مردم گیلان به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مراکز تجمعات عمومی با امکان تبادلات فرهنگی در شهرها و روستاها ریشه عمیقی دارند. این مکان‌ها نه تنها به عنوان مراکزی برای ترویج فرهنگ و سنت‌های محلی، بلکه به عنوان پلی برای ارتباط بین نسل‌ها و انتقال دانش و تجربیات از نسل به نسل دیگر شناخته می‌شوند.

نسبت میان ادراک مکانیت فضا و تجربه تنانه فضای خلق شده به واسطه میانجیگری حواس چندگانه، در فرهنگ چایخانه و چایخانه نشینی در جای جای این سرزمین نسبتی دیرینه دارد، این در حالی است که پیدایش پدیده کافه و کافه نشینی در دوران اخیر به جای فراهم کردن بستری برای تجربه زیسته، خود را با تحریک‌های لحظه‌ای منطبق کرده و در نتیجه طغیان کنونی تصاویر، اغلب به صورت یک هنر بینایی محض خود را ظاهر می‌کند.

در این ظرف معماری، فضای انسانی به فضایی که فقط چشم‌ها آن را می‌پسندند تقلیل یافته است، از این رو معماران گیلانی با تجربه زیسته حضور در جای جای گیلان و در بطن تعاملات اجتماعی، رفتارها،مکان‌ها و رویدادها را رصد کرده‌اند و بر پایه یک ایده، روایت، تجربه، قصه، حادثه، الگوی معماری، دیاگرام، خوانش انتقادی و یا بر اساس یک ایده تکتونیک، اقلیمی و زمینه گرایانه چایخانه‌ای را خلق کرده‌اند که برای اولین بار با نمایشی عمومی در میدان شهرداری رشت رونمایی می‌شود.

در طراحی مجموعه چایخانه به عنوان فضایی تنیده در بطن شهرها یا روستاهای استان گیلان، با نگاه ژرف به ویژگی‌های فرهنگی در چایخانه‌های سنتی منطقه، برداشت معاصری از این متن شده و بستری خلق می‌شود که ضمن توجه به طیف تمایلات ارتباط‌پذیری با اجتماع، به زبان معماری این منطقه در نوع مواجهه تنانه خود با طبیعت پیرامون برمبنای تجربیات چندحسی توجه ویژه‌ای داشته باشد. این رویداد با هدف یک بازخوانی جمعی از استراتژی‌های هویت‌ساز برمبنای تفسیر مجدد ویژگی‌های فیزیکی و متافیزیکی چایخانه‌های سنتی در راستای طراحی چایخانه‌ای معاصر در بافت‌های شهری و روستایی استان گیلان انجام شده است و تلاش دارد تا در مسیر تقویت محیط شهری پایدار از نظر فرهنگی و تداوم هویت بومی برای نسل‌های آینده گام بردارد.

بر اساس اهداف مدنظر، آنچه در فرایند خلق مکان یک چایخانه در قالب بستری همخوان با ماهیت روایتی آن و پاسخگو به الگوهای رفتارتعاملی انسان معاصر می‌تواند محل پرسش باشد چنین است که در یک چایخانه گیلانی، تجربه بدن‌ها چه نسبتی با بوم می‌تواند داشته باشد و مصالحه مابین جهان درون و بیرون (طبیعت) چگونه رخ می‌دهد؟! چایخانه‌های بومی در گیلان حائز چه ویژگی‌های (کالبدی، کارکردی، معنایی) بارزی هستند که با شناسایی و تحلیل آنها، می‌توان رهیافت‌های هویت‌ساز در راستای طراحی ساختارهای معاصر منطقه ارائه کرد.

نتایج حاصل از این فرایند طراحی پژوهی نشان داد که براساس الگوهای کالبدی شناخته شده در نمونه‌های مورد مطالعه مشتمل بر چهار دسته (اندام‌های فضایی، سازه‌ای، نما و آرایه‌ای) و مهم‌ترین طرح‌واره‌هایی( نقشه‌های کالبدی- معنایی) که با توجه به داده‌های میدانی مشاهده و شفاهی تجربیات باشندگان در چایخانه‌های سنتی به دست آمده‌اند، مشتمل بر طرحواره اقلیمی، حریم، سبک زندگی، ارتباط با طبیعت، طرحواره عملکردی و ... قابل پیگیری است.

براساس این تجربه جمعی به نظر می‌رسد که شناخت و توجه به الگوهای کالبدی- معنایی در طراحی معاصر در بافت‌های شهری و روستایی، برای منبع الهام و یافتن راه حل‌های مبتکرانه و مرتبط با فرهنگ و هویت بومی می‌تواند موثر واقع شود و کشف و برجسته‌سازی تاریخ پنهان و حفاظت از آنها در مقابل رویکردهای مدرن و جهانی شدن را در پی خواهد داشت.

ایجاد طرح‌های معنادار به واسطه ارتباط میان گذشته و حال و ارتقای انسجام اجتماعی، تداوم شیوه‌های فرهنگی، ادغام عناصر سنتی و مدرن و استفاده از آن در طراحی‌های معاصر به‌عنوان یک رسانه در حفظ میراث‌فرهنگی از دیگر مواردی است که نتیجه شناخت و بکارگیری الگوهای کالبدی- معنایی در طراحی معاصر خواهد بود.

انتهای پیام/

کد خبر 1403072301688
دبیر مرضیه امیری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha